بهشتي، همزمان با تحصيل علوم ديني در قم، تحصيلات دبيرستاني ناتمام خود را به صورت داوطلب آزاد به پايان رساند. وپس از اخذ ديپلم ادبي در 1327 دانشجوي دانشكدة معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامي كنوني) شد. در 1329 ـ 1330، در تهران سكونت گزيد و براي امرار معاش به تدريس پرداخت پس از اخذ درجة ليسانس در 1330 به قم بازگشت و با تسلطي كه به زبان انگليسي پيدا كرده بود، در دبيرستان حكيم نظامي آن شهر دبير زبان انگليسي شد. در 1331، ازدواج كرد و در كنار تدريس در دبيرستان، تحصيل در حوزه علميه را ادامه داد. از استادان وي در قم، حاجآقا حسين بروجردي، سيدمحمد محقق داماد، امام خميني، و حاجشيخ مرتضي حائري يزدي بودند. وي در اين سالها با حضور در درسهاي فلسفي علامه سيدمحمدحسين طباطبايي بيشتر به آموزش و درس و بحث فلسفه روي آورد و از اصحاب حلقه درسي بود كه مقالات علامه طباطبايي، در آن حلقه، در همان سالها، به صورت كتاب معروف اصول فلسفه و روش رئاليسم انتشار يافت .
بهشتي از آغاز جواني به فعاليتهاي اجتماعي و برنامهريزيهاي گسترده آموزشي و تبليغي علاقه داشت، چنانكه در 1326 در يك جمع هجده نفري كه شهيد مرتضي مطهري نيز از آن جمله بود، شيوه جديدي از مسافرت تبليغي و مطالعات مذهبي برنامهريزي شده را با اِشراف آيتالله بروجردي و پايمردي امام خميني تجربه كرد. در 1331، تحت تأثير مبارزات سيدابوالقاسم كاشاني و دكتر محمد مصدق در نهضت ملي شدن صنعت نفت، در اعتصابات منتهي به واقعة 30 تير و سقوط دولت قوامالسلطنه در اصفهان شركت نمود و در جمع متحصنان در تلگرافخانه اصفهان سخنراني كرد .
كودتاي 28 مرداد 1332، بهشتي را كه در مسائل اجتماعي ذهني پويا و حساس داشت، متوجه ضعف نيروهاي مذهبي كرد، نخستين اقدام او براي تربيت نيروهاي مذهبي كارآمد، تأسيس دبيرستان دين و دانش در 1333، در قم بود كه مديريت آن را تا 1342 خود وي بر عهده داشت. بهشتي كه مصمم بود به موازات تحصيل و حضور و فعاليت در حوزه علميه قم، تحصيلات دانشگاهي را نيز دنبال كند، در 1335 دوره دكتراي فلسفه را در دانشكده معقول و منقول آغاز كرد و بعد از وقفهاي كه به سبب مسافرت او به آلمان پيش آمد، در 1353 به اخذ درجه دكتراي نايل شد .
در اين سالها، حوزه علميه قم فعاليتهاي فرهنگي جديدي را براي معرفي اسلام به نسل جوان و تحصيل كردگان دانشگاهي آغاز كرده بود. بهشتي نيز در فعاليتهايي از قبيل انتشار مجله مكتب اسلام و سالنامه و فصلنامه مكتب تشيع حضوري مفيد و مؤثر داشت و مقاله مفصلي تحت عنوان «حكومت در اسلام» در نشريه اخير (1338 ـ 1339) منتشر ساخت و در جلسات سخنراني موسوم به «گفتار ماه» نيز كه در تهران براي جوانان و دانشجويان تشكيل ميشد همراه با روحانيوني چون شهيد مطهري و سيدمحمود طالقاني سخنراني ميكرد. در همين سالها بهشتي، با طرح انديشههاي نو و افكار اصلاحي و انتقادي خود، درصدد ايجاد تحول و بهبود در حوزه علميه قم برآمد و علاوه بر تأسيس «كانون اسلامي دانشآموزان و فرهنگيان قم» كه زير نظر روحاني شهيد، محمد مفتح اداره ميشد، با همكاري روحانيون ديگر توانست روش و برنامه درسي جديد براي طلاب علوم ديني طراحي كند و با تأسيس مدرسه منتظريه يا مدرسة حقاني آن را به اجرا درآورد .
پس از درگذشت آيتالله بروجردي (10 فروردين 1340) و مرجعيت يافتن امام خميني، فصل جديدي از تحولات و مبارزات سياسي در حوزه علميه قم و در محافل مذهبي آغاز شد. بهشتي نيز به اين مبارزات پيوست. فعاليتهاي وي در واقعه دوم فروردين 1342 و پانزدهم خرداد همان سال و دستگيري امام خميني به تفصيل در اسناد سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك) آمده است. هنگامي كه تشكلي ازچند هيئت مذهبي به نام «هيئتهاي مؤتلفه اسلامي» براي پشتيباني از نهضت امام خميني به وجود آمد، بهشتي از روحانيوني بود كه از سوي امام خميني براي نظارت بر كار اين تشكل و كمك به آنها معين شده بودند. با گسترش فعاليتهاي سياسي و فكري بهشتي در قم، ساواك او را مجبور به ترك اين شهر كرد و وزارت آموزش و پرورش وي را موقتاً منتظر خدمت نمود .
با عزيمت به تهران، ميدان گستردهتري براي فعاليت در اختيار بهشتي قرار گرفت، اما توقف وي در اين شهر چندان طولاني نشد. در 1343، آيتالله سيدمحمدهادي ميلاني كه از مراجع تقليد و مقيم مشهد بود از بهشتي خواست كه در اجابت درخواست مسلمانان و ايرانيان مقيم هامبورگ، به آلمان عزيمت كند و ادارة مركز اسلامي هامبورگ را بر عهده گيرد. آيتالله سيداحمد خوانساري نيز بر ضرورت اين سفر تأكيد داشت .
با سفر بهشتي به اروپا، كه به علت مخالفتهاي ساواك خالي از دشواري نيز نبود، افق تازهاي در برابر ذهن پويا و نوگراي بهشتي گشوده شد. اقامت وي در آلمان پنج سال طول كشيد. در اين مدت، وي علاوه بر تصدي امور ديني ايرانيان و ديگر مسلمانان مقيم هامبورگ و آلمان و بعضي كشورهاي اروپايي، توانست با كمك عدهاي از دانشجويان متدين ايراني، «اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان گروه فارسي زبان» را ايجاد كند و دانشجويان مبارزي را كه به علت اعتقادات مذهبي با تشكيلاتي مانند « كنفدراسيون دانشجويان ايراني» و سازمانهاي مشابه آن رابطهاي نداشتند در اين اتحاديه گردآورد .
بهشتي در معرفي اسلام به اروپائيان نيز قدمهاي مؤثري برداشت و با تسلط يافتن بر زبان آلماني در كنار زبان انگليسي با افكار متفكران و فيلسوفان غربي آشنا شد. در همين سالها به حج رفت (1345) و با امام خميني نيز در عراق ملاقات كرد(1348). گزارشهاي ساواك نشان ميدهد كه اين سازمان به شدت مراقب و نگران فعاليتهاي وي در اين دوره بوده است. بهشتي در 1349، از آلمان به ايران آمد و ساواك مانع بازگشت وي به آلمان شد .
در فاصله سالهاي 1349 تا 1356، بهشتي در تهران و قم به فعاليتهاي علمي و آموزشي و اداره جلسات آموزشي و تبليغي براي طلاب و جوانان دانشگاهي پرداخت و افكار خود را از اين طريق در جامعه ترويج كرد. از جمله فعاليتهاي مهم وي در اين دوره، حضور مؤثر در بخش برنامهريزي درس تعليمات ديني وزارت آموزش و پرورش و مشاركت با روحانيون ديگر مانند شهيد دكتر محمدجواد باهنر در تأليف كتابهاي درسي ديني و قرآني مدارس سراسر كشور بود. اين كتابها در آشنايي وسيع جوانان آن دوره با اسلام و ايجاد زمينههاي اعتقادي براي انقلاب اسلامي در ذهن آنان مؤثر بود. در 1354، ساواك او را دستگير و مدت كوتاهي زنداني كرد .
با اوجگيري مبارزات ملت ايران به رهبري امام خميني در 1356، فعاليتهاي بهشتي رنگ سياسي بيشتري گرفت و توان و تجربه وي در سازماندهي، مديريت و جذب نيروهاي متعهد به ظهور رسيد. از نخستين اقدامات وي همكاري در ايجاد تشكلي به نام «جامعه روحانيت مبارز» در پائيز 1357 بود كه خود نيز در هسته مركزي آن عضويت داشت. اندكي بعد « شوراي انقلاب»به دستور امام خميني تشكيل شدو بهشتي در شمار نخستين كساني بود كه از سوي امام خميني به عضويت اين شورا انتخاب شدند. در پائيز و زمستان 1357 بهشتي نقش بسيار مؤثري در هدايت و سازماندهي مبارزات اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني داشت و فعاليتها و روابط او با ديگران در اين ايام به شدت تحت مراقبت ساواك بود .
وي در برگزاري راهپيمايي معروف تاسوعا و عاشوراي 1357 در تهران و شهرستان قوياً فعال بود. تقريباً همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357، بهشتي همراه با آيتالله سيدعلي خامنهاي، موسوي اردبيلي، هاشمي رفسنجاني و شهيد باهنر، تأسيس «حزب جمهوري اسلامي» را اعلام داشت كه انديشه آن از مدتي پيش در ذهن او و يارانش جوانه زده بود. اين حزب مورد استقبال عموم مردم انقلابي و متدين واقع شد و بهشتي كه دبيركل حزب بود، آن را كانون فعاليتهاي سياسي و انقلابي خود قرار داد و به گفته آيتالله خامنهاي «در لحظه لحظة عمر پرماجراي اين حزب، از همه اخلاص و حلم و حكومت و درايت و هوش خدادادي براي رسيدن به آرمانهاي حزب كه همان هدفهاي انقلاب اسلامي است بهره ميگرفت.» بهشتي در برگزاري انتخابات مجلس خبرگان و تدوين قانون اساسي نقش مؤثر داشت. او كه خود در آن مجلس به نمايندگي مردم تهران عضويت يافت، از سوي نمايندگان به عنوان نايب رئيس آن مجلس انتخاب گرديد و عملاً اداره آن را بر عهده گرفت و در تنظيم «قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران» و تصويب آن، تلاش و تأثير بسيار داشت. وي در 1358 از سوي امام خميني به رياست ديوان عالي كشور انتخاب شد و وظيفه «ايجاد تشكيلات نوين قضايي براساس تعاليم مقدس اسلام ... و تدوين لوايح قضايي جديد جمهوري اسلامي ايران» را بر عهده گرفت .
بهشتي در دوران نسبتاً كوتاه ميان پيروزي انقلاب اسلامي تا زمان شهادت، با انديشه و تلاش بيوقفه درصدد تنظيم و تدوين پشتوانههاي نظري و قانوني براي نظام جمهوري اسلامي ايران و نيز تشكيل و تأسيس اركان اصلي حكومت اسلامي بود. در اين مدت او از معروفترين چهرههاي معتقد و مدافع انديشههاي امام خميني بود .
وي تحقق اسلام در جامعه را در گرو تحقق مفاهيم بنيادين ديني از قبيل استقلال، عدالت، آزادي و مشاركت مردم در امور سياسي و فعاليتهاي اقتصادي ميدانست. داشتن چنين بينشي سبب شده بود تا بر قطع تسلط بيگانگان از كشورو لزوم استقرار و استقلال قوه قضائيه و تعديل ثروت در جامعه از طريق گسترش مالكيتهاي تعاوني و تقويت شركتهاي تعاوني و اهميت فعاليتهاي سياسي در قالب احزاب و همفكري در قالب شوراها تأكيد بليغ داشته باشد. بهشتي در جذب نيروهاي جوان به فعاليتهاي سياسي و اجتماعي و تشويق آنان به سازندگي كشور، توانايي قابل ملاحظهاي داشت و از اين راه به «كادرسازي» براي جمهوري اسلامي ايران ميپرداخت . « جهاد سازندگي» و نهادهاي مشابه آن، به همين جهت، از پشتيباني و مديريت وي بهرهمند ميشدند .
بهشتي در كنار آگاهي از معارف اسلامي، با وجوهي از انديشههاي غربي نيز آشنايي داشت و سخنوري توانا و نويسندهاي خوش قلم بود. روحيهاي با نشاط و اميدوار داشت و در نظم و انضباط و مديريت نمونه بود. مجموعه امتيازات فردي و اجتماعي، همان طور كه او را در مركز توجه توده مردم متدين و عموم نيروهاي طرفدار انقلاب اسلامي قرار داده بود، وي را آماج دشمنيها و تهمت هاي همه اشخاص و گروههايي ساخت كه اورا مانعي بر سر راه خود ميديدند .
دامنه گسترده اين دشمني و مخالفت و كثرت تهمتهايي كه بر او، مخصوصاً پس از پيروزي انقلاب، وارد شدو صبر و سكوت وي در برابر اين دشمنيها حيرتآور است. دشمنان انقلاب اسلامي و در رأس آنها منافقين كه از شايعه پراكني و دروغپردازي درباره او از هيچ كوششي فروگذار نكرده بودند، سرانجام در هفتم تير 1360، او را در محل حزب جمهوري اسلامي همراه با عدهاي از ياران و همفكرانش به شهادت رساندند. اين واقعه، مظلوميت وي را آشكار ساخت و موج تازهاي از حركت و آگاهي انقلابي در كشور ايجاد كرد. در اعلاميه امام خميني به مناسبت شهادت بهشتي و ياران او آمده است: «بهشتي... مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود .»
وي نويسندهاي كثيرالتأليف نبود و از كتب او ميتوان خدا از ديدگاه قرآن (رسالة پاياننامه دكتري)؛ شناخت اسلام (با همكاري محمدجواد باهنر و عليگلزاده غفوري)؛ نماز چيست؟؛ ربا در اسلام؛ محيط پيدايش اسلام؛ اقتصاد اسلامي؛ شريعتي، جستجوگري در مسير شدن و حجم در قرآن را نام برد. همچنين برخي از مقالات و گفتارهاي وي در مباني نظري قانون اساسي گردآوري شده است .
منبع: دانشنامه جهان اسلام،ج 4: ص 826 ـ 828 .
نظرات شما عزیزان: